قالب وبلاگ

قالب پارسی بلاگ

بازی آنلاین

آپلود سنتر

آپلود عکس

برگ بلاگ

صفحه نخست

ایمیل ما

آرشیو مطالب

لینک آر اس اس

عناوین مطالب وبلاگ

پروفایل مدیر وبلاگ

طراح قالب

:: صفحه نخست
::
ایمیل ما
::
آرشیو مطالب
::
پروفایل مدیر وبلاگ
::
لینک آر اس اس
::
عناوین مطالب وبلاگ
::
طراح قالب

تمام لینکها تماس با ما


نویسندگان :
::

آمار بازدید :

:: تعداد بازدیدها:
:: کاربر: Admin







پیام مدیریت وبلاگ : با سلام خدمت شما بازدیدکننده گرامی ، به وبلاگ من خوش آمدید .لطفا برای هرچه بهتر شدن مطالب این وبلاگ ، ما را از نظرات و پیشنهادات خود آگاه سازید و به ما در بهتر شدن کیفیت مطالب وبلاگ کمک کنید .


اشعار بسیار زیبا و قشنگ درباره مادر ، شعر عاشقانه روز مادر

 

http://s3.picofile.com/file/7375564301/maadar.jpg

«پناه من کیست …؟»
من زاده شدم به عشق مادر
پرورده شدم به عشق مادر
در دامن او شدم چنین نور
پیوسته شدم به عشق مادر
بوی تن او بهار هر فصل
بشکفته شدم به عشق مادر
تعلیم نمودیم بیاموز
وارسته شدم به عشق مادر
از رنج زمان عبور دادی
نی خسته شدم به عشق مادر
آموخت مرا صبور باشم
دل بسته شدم به عشق مادر
هر ملک به زیر پای مادر
گل دسته شدم به عشق مادر
چون داد مرا ز شیره جان
لب بسته شدم به عشق مادر
در ساحل قلب بی کرانش
وابسته شدم به عشق مادر
او رفت و سکوت من فرو ریخت
شاعر: امید ارجمندی

.

سایر اشعار بسیار زیبا درباره مادر در ادامه مطلب

 


 
.
.
.
.
.
.
آسمان را گفتم :
می توانی آیا
بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه
روح مادر گردی ؟
صاحب رفعت دیگر گردی ؟
گفت نی نی هرگز !!!
من برای این کار
کهکشان کم دارم
نوریان کم دارم
مه و خورشید به پهنای زمان کم دارم !

خاک را پرسیدم :
می توانی آیا
دل مادر گردی ؟
آسمانی شوی و خرمن اختر گردی ؟
گفت نی نی هرگز !
من برای این کار
بوستان کم دارم
در دلم گنج نهان کم دارم !

این جهان را گفتم :
هستی کون و مکان را گفتم :
می توانی آیا
لفظ مادر گردی ؟
همه ی رفعت را
همه ی عزت را
همه ی شوکت را
بهر یک ثانیه بستر گردی ؟
گفت نی نی هرگز !
من برای این کار
آسمان کم دارم
اختران کم دارم
رفعت و شوکت و شان کم دارم !
عزت و نام و نشان کم دارم !

آن جهان را گفتم :
می توانی آیا
لحظه ای دامن مادر باشی ؟
مهد رحمت شوی و سخت معطر باشی ؟
گفت نی نی هرگز !
من برای این کار
باغ رنگین جنان کم دارم !
آنچه در سینه ی مادر بوُد آن کم دارم !

روی کردم با بحر :
گفتم او را آیا
می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه
پای تا سر ، همه مادر گردی ؟
عشق را موج شوی
مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی ؟
گفت نی نی هرگز !
من برای این کار
بیکران بودن را
بیکران کم دارم
ناقص و محدودم
بهر این کار بزرگ
قطره ای بیش نیم
طاقت و تاب و توان کم دارم !

صبحدم را گفتم :
می توانی آیا
لب مادر گردی
عسل و قند بریزد از تو ؟
لحظه ی حرف زدن
جان شوی عشق شوی مهر شوی زر گردی ؟
گفت نی نی هرگز !
گل لبخند که روید ز لبان مادر
به بهار دگری نتوان یافت !
در بهشت دگری نتوان جست !
من از آن آب حیات
من از آن لذت جان
که بود خنده ی او چشمه ی آن
من از آن محرومم
خنده ی من خالیست
زان سپیده که دمد از افق خنده ی او
خنده ی او روح است
خنده ی او جان است
جان روزم من اگر ، لذت جان کم دارم
روح نورم من اگر ، روح و روان کم دارم

کردم از علم سوال
می توانی آیا
معنی مادر را
بهر من شرح دهی ؟
گفت نی نی هرگز
من برای این کار
منطق و فلسفه و عقل و زبان کم دارم !
قدرت شرح و بیان کم دارم !

در پی عشق شدم
تا در آیینه ی او چهره ی مادر بینم
دیدم او مادر بود
دیدم او در دل عطر
دیدم او در تن گل
دیدم او در دم جان پرور مشکین نسیم
دیدم او در پرش نبض سحر
دیدم او در تپش قلب چمن
دیدم او لحظه ی روئیدن باغ
از دل سبزترین فصل بهار
لحظه ی پر زدن پروانه
در چمنزار دل انگیزترین زیبایی
بلکه او درهمه ی زیبایی
بلکه او درهمه ی عالم خوبی ، همه ی رعنایی
همه جا پیدا بود
همه جا پیدا بود
.
.
.
.
.
.
«شعر روز مادر»

تاج از فرق فلک برداشتن
جاودان آن تاج بر سر داشتن

در بهشت آرزو ، ره یافتن
هر نفس شهدی به ساغر داشتن

روز در انواع نعمت ها و ناز
شب بتی چون ماه در بر داشتن

صبح از بام جهان چون آفتاب
روی گیتی را منور داشتن

شامگه چون ماهِ رویا آفرین
ناز بر افلاک اختر داشتن

چون صبا در مزرع سبز فلک
بال در بال کبوتر داشتن

حشمت و جاه سلیمانی یافتن
شوکت و فر سکندر داشتن

تا ابد در اوج قدرت زیستن
ملک هستی را مسخر داشتن

بر تو ارزانی که ما را خوش تر است
لذت یک لحظه مادر داشتن !

فریدون مشیری
.
.
.
.
.
.
«شعر روز مادر»

مادرم ای بهتر از فصل بهار

مادرم روشن تر از هر چشمه سار

مادرم ای عطر ناب زندگی

مادرم ای شعله ی بخشندگی

مادرم ای حوری هفت آسمان

مادرم ای نام خوب و جاودان

مادرم ای حس خوب عاشقی

مادرم خوشتر ز عطر رازقی

مادرم ای مایه ی آرامشم

مادرم ای واژه ی آسایشم

مادرم ای جاودان در قلب من

مادرم ای صاحب این جسم و تن

مادرم می خواهمت تا فصل دور

مادرم پاینده باشی پر غرور

مادرم روزت مبارک ناز من

مادرم تنها تویی آواز من
.
.
.
.
.
.
زنم از دیده بر دل روی مادر
منم مست کمان ابــروی مادر
گل از خجلت نقابی بر رخش زد
چو آمد عطر مشکین بــوی مادر
ز رنج بی حد و این خرمن غم
سپیدی خیمه زد بر موی مادر
به پروازم به دشت آرزوها
روم از بیکران ها سوی مادر
بسی آواره گشتم سوی هر کوی
ندیدم خوش تر از این خوی مادر
هزاران روی و لعل لب چه خواهم
چو دارم روی این دل جوی مادر
ز هر خار مغیلش گر رسد زخم
به تیماری روم بر کوی مادر
اسیری گشته ای ای طفل امید
اسیری در خم گیسوی مادر
شاعر: رامین امید



کلمات کلیدی :

:: برچسب‌ها:

نوشته شده توسط احمدرضا در 91/2/19:: 10:31 صبح


::




::
























:: قالب
::
قالب پارسی بلاگ

:: کانون مسجد فاطمیه شهید یه
پایگاه امام جعفر صادق شهیدیه
بلوچستان
►▌ استان قدس ▌ ◄
نغمه ی عاشقی
ققنوس...
.: شهر عشق :.
ܓღ فـــرقــ بــیــنـــ عـشــقــ و دوسـت داشــتــنــ
سایت روستای چشام (Chesham.ir)
welcome to my profile
عشق
Manna
Just for fun
جیغ بنفش در ساعت 25
سیرت پیشگان
نمی دونم بخدا موندم
دلنوشته های یه عاشق!
تینا
هفت گنج
مقاله های تربیتی
عاشق باش و کوچک چون عشق میداند ایین بزرگ کردنت را
گروه هنر تبادکان

مناجات با عشق
فقط ما
نوجوونی از خودتون
بدو بیا !!!!
ME&YOU
فانوس
جـــــــــاده ی عـــــــــشـــــــــــق
سیب، انار
سکوت شبانه
جوجو
مفهوم عشق
سیندرلا
خورشید خاموش
فقط خواننده ها وبازیگران ایرانی
فقط و فقط خواننده ها
دانستنی های حقوقی
ahmadreza
درباره ی رپ و دوست شدن با شما


:: قالب
::
قالب پارسی بلاگ

::
:: قالب
::
قالب پارسی بلاگ



::

صفحه نخست | ایمیل ما | آرشیو مطالب | لینک آر اس اس | عناوین مطالب وبلاگ |پروفایل مدیر وبلاگ | طراح قالب

Powered By ParsiBlog.Com Copyright © 2009 by
Design By : wWw.temkade.com